زمان جاری : شنبه 23 تیر 1403 - 11:33 قبل از ظهر
نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم


سلام مهمان گرامي؛
مهمان گرامي، براي مشاهده تالار با امکانات کامل ميبايست از طريق ايــن ليـــنک ثبت نام کنيد


آیا میدانید؟ ایا میدانید :






تعداد بازدید 73
نویسنده پیام
zahra آفلاین



ارسال‌ها : 78
عضویت: 19 /7 /1390
سن: 22
تشکرها : 55
تشکر شده : 69
حکایت است که..............

حکایت برخی آشنایان؟!؟!؟!؟!؟

اما نتيجه اخلاقي اين داستان براي ما اينه كه وقت خود را آنقدر براي تحليل و تفكر براي كار ديگران صرف نكنيم كه از كار و هدف خود باز مانيم ؛ اي بسا كساني به عمد در حضور ما اشتباه ميكنند كه ما را از ادامه راه درست و پرسودمان باز دارند !!!!!!


امضای کاربر :
الهی...


الهی مرا به بزرگی چیزهایی که داده ای آگاه کن ، مبادا کوچکی چیزهایی که نداده ای آرامش مرا برهم بزند

پنجشنبه 12 آبان 1390 - 19:41
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
zahra آفلاین




ارسال‌ها : 78
عضویت: 19 /7 /1390
سن: 22
تشکرها : 55
تشکر شده : 69

پاسخ : 1 RE بهترین های دنیا برای ماست

بهترین های دنیا برای ماست

روزی لقمان به پسرش گفت(امروز به تو 3پند میدهم که اگر آنها رابه کار بندی در جهان کامروا شوی

اول: اینکه سعی کن در زندگی بهترین غذای دنیا را بخوری

دوم: اینکه در بهترین بستر و رختخواب دنیا بخوابی

وسوم: اینکه در بهترین کاخ ها وخانه های جهان زندگی کنی.)

پسر لقمان که این سه پند را شنید به وی گفت ای پدر: ما خانواده ای بسیار فقیر هستیم.چگونه من میتوانم این کارهارا انجام دهم؟

لقمان حکیم سر تکان دادوچنین پاسخ داد:اگر کمی دیر تر و کمتر غذا بخوری غذایی که میخوری بهترین غذای دنیا خواهد بود

اگر بیشتر کار کنی وکمی دیر تر بخوابی در هرجا که خوابیدی احساس میکنی بهترین خوابگاه جهان است

واگر با مردم دوستی کنی در قلب آنها جای میگیری وآن وقت بهترین خانه های جهان از آن توست

پس یادمان نرود که این من وتو هستیم که باید شرایط را بشناسیم ودر صورت لزوم تغییر دهیم

یادمان نرود که خود ما هستیم که مسایل را تحلیل میکنیم.پس تلاش کنیم به زندگی وآنچه دوست داریم مانند لقمان حکیم نگاه کنیم.


امضای کاربر :
الهی...


الهی مرا به بزرگی چیزهایی که داده ای آگاه کن ، مبادا کوچکی چیزهایی که نداده ای آرامش مرا برهم بزند

سه شنبه 24 آبان 1390 - 05:13
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 2 کاربر از zahra به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: mohammad-k / soheyl /
zahra آفلاین




ارسال‌ها : 78
عضویت: 19 /7 /1390
سن: 22
تشکرها : 55
تشکر شده : 69

پاسخ : 2 RE نیکی ها به ما باز می گردند!!!!!!!!!!!!!!!!

پسر به سفر دوری رفته بود و ماه ها بود که از او خبری نداشتند ...

مادرش دعا می کرد که او سالم به خانه باز گردد. هر روز به تعداد اعضای خانواده اش نان می پخت و همیشه یک نان اضافه هم می پخت و پشت پنجره می گذاشت تا رهگذری گرسنه که از آن جا می گذشت نان را بر دارد . هر روز مردی گو‍ژ پشت از آن جا می گذشت و نان را بر می داشت و به جای آن که از او تشکر کند می گفت:

هر کار پلیدی که بکنید با شما می ماند و هر کار نیکی که انجام دهید به شما باز می گردد !!!

این ماجرا هر روز ادامه داشت تا این که زن از گفته های مرد گوژ پشت ناراحت و رنجیده شد و به خود گفت : او نه تنها تشکر نمی کند بلکه هر روز این جمله ها را به زبان می آورد . نمی دانم منظورش چیست؟

یک روز که زن از گفته های مرد گو‍ژ پشت کاملا به تنگ آمده بود تصمیم گرفت از شر او خلاص شود بنابر این نان او را زهر آلود کرد و آن را با دست های لرزان پشت پنجره گذاشت، اما ناگهان به خود گفت : این چه کاری است که می کنم ؟ .....

بلافاصله نان را برداشت و دور انداخت و نان دیگری برای مرد گوژ پشت پخت .

مرد مثل هر روز آمد و نان را برداشت و حرف های معمول خود را تکرار کرد و به راه خود رفت.

آن شب در خانه پیر زن به صدا در آمد . وقتی که زن در را باز کرد، فرزندش را دید که نحیف و خمیده با لباس هایی پاره پشت در ایستاده بود او گرسنه، تشنه و خسته بود، در حالی که به مادرش نگاه می کرد، گفت:

مادر اگر این معجزه نشده بود نمی توانستم خودم را به شما برسانم. در چند فرسنگی این جا چنان گرسنه و ضعیف شده بودم که داشتم از هوش می رفتم . ناگهان رهگذری گو‍ژ پشت را دیدم که به سراغم آمد. او لقمه ای غذا خواستم و او یک نان به من داد و گفت : این تنها چیزی است که من هر روز می خورم امروز آن را به تو می دهم زیرا که تو بیش از من به آن احتیاج داری .

وقتی که مادر این ماجرا را شنید رنگ از چهره اش پرید. به یاد آورد که ابتدا نان زهر آلودی برای مرد گوژ پشت پخته بود و اگربه ندای وجدانش گوش نکرده بود و نان دیگری برای او نپخته بود، فرزندش نان زهر آلود را می خورد .

به این ترتیب بود که آن زن معنای سخنان روزانه مرد گوژ پشت را دریافت:

هر کار پلیدی که انجام می دهیم با ما می ماند و نیکی هایی که انجام می دهیم به خود ما باز می گردد


امضای کاربر :
الهی...


الهی مرا به بزرگی چیزهایی که داده ای آگاه کن ، مبادا کوچکی چیزهایی که نداده ای آرامش مرا برهم بزند

جمعه 04 آذر 1390 - 06:41
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
پرش به انجمن :


تماس با ما | حکایت است که.............. | بازگشت به بالا | پیوند سایتی RSS